سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جرعه ای به نیت شفا

یکى از سربازهایى که در تفحص کار مى کرد، آمد پهلویم و با حالت ناراحتى گفت: «مادرم مریض است...» گفتم: «خب برو مرخصى ان شاء الله که زودتر خوب مى شود. برو که ببریش دکتر و درمان...». گفت: «نه! به این حرف ها نیست. مى دونم چطور درمانش کنم و چه دوایى دارد!» 

آن روز شهیدى پیدا کردیم که قمقمه اش پر بود از آبى زلال و گوارا. با اینکه بیش از ده سال از شهادت او گذشته بود، قمقمه همچنان آبى شفاف و خوش طعم داشت. ده سال پیش در فکه، زیر خروارها خاک، و حالا کجا. بچه ها هر کدام جرعه اى از آب به نیت تبرّک و تیمّن خوردند و صلوات فرستادند.

آن سرباز، رفت به مرخصى و چند روز بعد شادمان برگشت. از چهره اش فهمیدم که باید حال مادرش خوب شده باشد. گفتم: «الحمدلله مثل اینکه حال مادرت خوب شده و دوا و درمان موثر واقع شده...». جا خورد. نگاهى انداخت و گفت: «نه آقا سید. دوا و درمان موثر نبود. راه اصلى اش را پیدا کردم.» تعجب کردم. نکند اتفاقى افتاده باشد. گفتم: «پس چى؟» گفت:

- چند جرعه از آب قمقمه آن شهید که چند روز پیش پیدا کردیم بردم تهران و دادم مادرم خورد، به امید خدا خیلى زود حالش خوب شد. اصلا نیتم این بود که براى شفاى او جرعه اى از آب فکه ببرم...

 

 


+نوشته شده در یکشنبه 92 آذر 24ساعت ساعت 8:27 صبحتوسط *سمیه * | نظر
هوای حسین...

parvazeparastu.blogfa.com

دیدن صورت ماه تو چه دیدن دارد
ناز تو حضرت عباس!کشیدن دارد

من فقط تشنه ی یک جرعه نگاهت هستم
ناز عباسی دلــــــــــــدار خریـــــــدن دارد

هر شب انگار به دل بال و پری می بخشی
که بســــــوی تــــو چنین شوق پریدن دارد

یوســف ام بنین!ماه شب چاردهم !
وصف زیبایی ات انگشت بریدن دارد

عشق تو ریشه دوانده ست به اعماق دلم
قلــــــــــــب من با تو فقط حال تپیدن دارد

قسمتم نیست اگر یک سفر کرب و بلا
تو بگو: "نه" که همین نیز شنیدن دارد

مثل دیوانه ی عاشق که به معشوق رسد
کربـــــــــــلا...بین دو گنبد ...چه دویدن دارد


+نوشته شده در پنج شنبه 92 آذر 21ساعت ساعت 9:13 صبحتوسط *سمیه * | نظر
برنامه روزانه عمو حسن

گفتم « عمو حسن ، بگو ببینم برنامه ت چیه این جا .»

گفت « هیچی ، ساعت یازده ، دوازده خُر خُر ،

ساعت سه ، چهار صبح یا رب یا رب ،

بعد هم بدو بدو .وقتی هم بر می گردم ،

کتری جوش اومده چایی شما هم آماده س . »

شهید حسن امیری 


+نوشته شده در دوشنبه 92 آذر 11ساعت ساعت 1:11 عصرتوسط *سمیه * | نظر